پسر عزیز خاله. میخواهم برات بنویسم از حال و روز مامانت که این روزها خیلی استرس داره. من خیلی باهاش صحبت میکنم ولی احساس میکنم که خیلی استرس گرفته. تقریباً 22 یا 23 روز دیگه شما آقا کوچولو باید به دنیا بیای. من که دلم لک زده برای دیدن روی ماهت. راستی از حال و هوای مامانت و بابات بگم که اونها هم خیلی منتظر هستند. قرار است که مامانت زایمان طبیعی داشته باشه. امیدورام که صحیح و اسلم به دنیا بیای و دل همۀ ما رو شاد کنی. مامانی فاطی(مامان بابا یونس) هم احساس میکنم برای دیدن تو دلاش پر کشیده. میدونی تو اولین نوۀ مامانی فاطی هستی. و البته تنها نوه مگر اینکه مامان و بابات یک نی نی دیگه بیارند.آخه بابات تک فرزند هست دیگه. خوب خاله جوه خیلی پر چونگی کردم. میبوسمت.
شمارش معکوس
عزیزم این روزها دیگه شمارش معکوس برای همه شروع شده و همهمان چشم به راه شما پسر ناز هستیم. دیورز خونۀ مامان جون مامان و بابای شما هم بودند و شما هم صد البته که حضور داشتی. مامانت حسابی سنگین شده. قربونت بشم. من که دیگه تحمل ندارم و برای به دنیا آمدن شما عزیز دل روزشماری میکنم. امروز مامانت وقت دکترش بود و الان که من برای شما پسر گل مینویسم مامانت با مامان جون رفتند دکتر.خیلی همه دوستت داریم و منتظردیدن روی ماهت هستیم.