محمد معین

محمد معین جان تا این لحظه 10 سال و 1 ماه و 12 روز سن دارد


خوشحالم که خاله شدم

خیلی حس خوبی است که خاله شدم. کاش زودتر از این خاله می‌شدم. یک پسر خوشگلو ناز. محمد معین جونم ازت ممنونم که منو خاله کردی.خیلی دوستت دارم عزیزم. توی بیمارستان من پیش تو و مامانت بودم و البته بابا یونس هم آنجا بود و یک لحظه هم شما را تنها نمی‌گذاشتو همه دوست داریم و برای بودنت از خدا تشکر می‌کنیم.

شهرزاد و شهریار من هم حالا پسر خاله دارند.

این هم یک عکس از شهرزاد با پسر خاله. شهرزاد جون قبل از رفتن به مدرسه با خاله مهزاد آمدند و شما را دیدند.


تاریخ : 20 اسفند 1392 - 01:46 | توسط : مهداد | بازدید : 1734 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

نی نی‌مون به دنیا آمد

هورا هورا یک پسر ناز و زیبا. بالاخره بعد از اینکه ماما مهسا کلی اذیت شد نی نی ناز به دنیا آمد. اسمش هم محمد معین است. خدا را هزار مرتبه شکر که پسرمون صحیح و سالم به دنیا آمد و حال مامانش هم خوب است.


تاریخ : 20 اسفند 1392 - 01:38 | توسط : مهداد | بازدید : 2034 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

روزهای آخر

سلام به گل پسرم. عزیزم این روز ها من وبابا خیلی استرس داریم. نه ماهی که طی شد یک طرف این هفته آخر یک طرف خیلی دیر سپری میشه. من الان دو هفته است که خونه مامان جونم به خاطر اینکه تنها نباشم .مامان جون خیلی مهربونن خیلی به ما لطف میکنن من که دیگه خجالت میکشم.من وبابا این روزها خیلی سرمون شلوغه چون بابایی میره  سرکار  وقتی میاد خونه با این که خیلی خسته هست میریم با هم خرید و کارهایی که مربوط به پسرم میشه. عزیزم دیروز رفتم سونوگرافی برای بار آخر همه چیز طبیعی بود و.ن شما تا الان ۳۲۴۷هست. خیلی دوست داریم گلم بی صبرانه منتظر آمدنتیم.بوس بوس


تاریخ : 14 اسفند 1392 - 18:59 | توسط : مامان مهسا | بازدید : 713 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

استرس مامان

پسر عزیز خاله. می‌خواهم برات بنویسم از حال و روز مامانت که این روزها خیلی استرس داره. من خیلی باهاش صحبت می‌کنم ولی احساس می‌کنم که خیلی استرس گرفته. تقریباً 22 یا 23 روز دیگه شما آقا کوچولو باید به دنیا بیای. من که دلم لک زده برای دیدن روی ماهت. راستی از حال و هوای مامانت و بابات بگم که اونها هم خیلی منتظر هستند. قرار است که مامانت زایمان طبیعی داشته باشه. امیدورام که صحیح و اسلم به دنیا بیای و دل همۀ ما رو شاد کنی. مامانی فاطی(مامان بابا یونس) هم احساس می‌کنم برای دیدن تو دل‌اش پر کشیده. می‌دونی تو اولین نوۀ مامانی فاطی هستی. و البته تنها نوه مگر اینکه مامان و بابات یک نی نی دیگه بیارند.آخه بابات تک فرزند هست دیگه. خوب خاله جوه خیلی پر چونگی کردم. می‌بوسمت.


تاریخ : 29 بهمن 1392 - 20:50 | توسط : مهداد | بازدید : 1113 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

شمارش معکوس

عزیزم این روزها دیگه شمارش معکوس برای همه شروع شده و همه‌مان چشم به راه شما پسر ناز هستیم.  دیورز خونۀ مامان جون مامان و بابای شما هم بودند و شما هم صد البته که حضور داشتی. مامانت حسابی سنگین شده. قربونت بشم. من که دیگه تحمل ندارم و برای به دنیا آمدن شما عزیز دل روزشماری می‌کنم. امروز مامانت وقت دکترش بود و الان که من برای شما پسر گل می‌نویسم مامانت با مامان جون رفتند دکتر.خیلی همه دوستت داریم و منتظردیدن روی ماهت هستیم.

 


تاریخ : 19 بهمن 1392 - 19:59 | توسط : مهداد | بازدید : 798 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

تولد دختر داییت

عزیز دل بابایی سلام

می خوام یه خبر خوب بهت بدم .گلم دختر دایی نوشاد صبح روز شنبه ساعت 7:40 تویه روز برفی به دنیا اومد.حالش خوبه اونم منتظر که تو به دنیا بیای عزیزم .اسم دختر داییتو گذاشتن رستا.خیلی کوچولو و معصومه.ضمنا تا اینجا که خاله مهزاد واسه رستا جون خیلی زحمت کشیده.شما هم که خیلی تو دل مامانت تکون می خوری قربونت بشم بی تابی که زودتر به دنیا بیای.ما هم منتظرتیم و دقیقه هارو می شمریم.بوس بوس بوس هزار تا برای تو پسر گلم.


تاریخ : 10 دی 1392 - 22:15 | توسط : مامان مهسا | بازدید : 734 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

خرید

عزیزم امروز با خاله مهزاد ومامان جون رفتیم خرید کلی وسیله برای شما خریدیم گل من خیلی هیجان  داشتم عزیزم. بابا هم امروز قرارداد بسته وخیال هممون راحت تر شده از پا قدم خوب تو عزیزم دوست داریم من وبابایی.


تاریخ : 04 دی 1392 - 04:49 | توسط : مامان مهسا | بازدید : 770 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

شب یلدا

پسر گلم سلام

امسال اولین سالیه که تو زمستون تو رو داریم امشب که طولانی ترین شب ساله از خدا میخوام که همیشه سالم و سلامت باشی مهربونم. عزیزم اخر این فصل تو پا به این دنیا می ذاری   واسه دیدنت لحظه شماری می کنم عزیز دلم روزا با خیالت می خندم و نیرو می گیرم پسرم کلا با خیالت روزامو سر می کنم ما همه چشم به راهتیم .تو این فصل سرد با خیالت زمستونو سر میکنیم با رویاهات خستگیمونو در میکنیم.دوست داریم مهربون دوست داریم یاور مامان و بابا

قالب وبلاگ شماره 34


تاریخ : 01 دی 1392 - 04:48 | توسط : مامان مهسا | بازدید : 730 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

جلسه دکتر

پسر گلم امروز با مامان فاطی رفتیم دکتر .مطب دکتر خیلی شلوغ بود حدود یک ساعت معطل شدیم.از ماه پیش یک کیلو وزن اضافه کردم راستی امروز صدای قلبت رو هم شنیدم عسلم خیلی آرامش بخش بود برام عزیزم.همه چیز نرمال بود.بابایی هم خیلی نگرانمون بود چند بار از سر کارش تماس گرفت ببینه ما حالمون خوبه.عسلم من وبابا خیلی دوست داریم بی صبرانه منتظر به دنیا اومدنت هستیم گلم تا روی ماهت رو غرق بوسه کنیم خوشگلم.


تاریخ : 19 آذر 1392 - 03:24 | توسط : مامان مهسا | بازدید : 741 | موضوع : وبلاگ | 6 نظر