عزیزم دیروز(30/7/92) اولین باران توی مشهد آمد. هوا بسیار عالی بود. من و شهریار صبح رفتیم کمی قدم زدیم. مامانت هم میگفت که عصر با بابا یونس رفتند بیرون و کمی قدم زدند و البته یه سری هم به زیست خاور زدند. مامانت عاشق بازار رفتن هست. الهی قربون دوتاییتون بشم.
نمیدونی چقدر همهجا قشنگ شده. من که عاشق این هوا و این برگریزان هستم. ایشاله میآی و بزرگ میشی و با مامان و بابات و شهرزاد و شهریار و من و مهدی با هم میریم بیرون و حالش رو میبریم. گلم منتظر اومدنت هستم و روزشماری میکنم.