عزیز دلم 17 اردیبهشت روز چهار شنبه دو ماهش تموم شد من و مامان جون رفتیم بهداشت وواکسن دو ماهگی معین جونم رو زدیم نفس مامان خواب بود برای واکسن زدن بیدارش کردم موقع تزرق کمی گریه کرد ولی بعد آروم شد .چون قطره استامینیفون میخورد عشق مامان خیلی بی حال بود تا فردا بعد از ظهرش همین طوری بود تا اینکه بهتر شد. ولی کلی تغییر کرده حرکات جدیدی نشون میده که من رو خیلی خوشحال کرده .
ختنه کردن معین جون
عزیز دلم دیروز مامانت و بابات و مامان فاطی با خالههای بابا یونس شما گل طلا رو بردند و ختنه کردند. الهی فدات بشم من که خودت رو از گریه هلاک کردی، ولی شب اصلاً مامانت رو اذیت نکردی و پسر خوبی بودی. خیلی پسر ماهی هستی شما گل پسر. توی هشت روزگی شما گل پسر رو ختنه کردیم.
هفت روزگی معین جان
الهی فدات بشم که هر روز نازتر میشی. خیلی دوست دارم عزیزم. چه حس خوبیه خاله بودن ممنونم معین جونم که این حس خوب رو به من دادی.
هفت روزگی
پسر گل خاله هفت روزه شده. این هم یک عکس از رستا و معین
این هم یک عکس از شهرزاد و شهریار من با پسر خالهشان معین جون در هفت روزگی
خوشحالم که خاله شدم
خیلی حس خوبی است که خاله شدم. کاش زودتر از این خاله میشدم. یک پسر خوشگلو ناز. محمد معین جونم ازت ممنونم که منو خاله کردی.خیلی دوستت دارم عزیزم. توی بیمارستان من پیش تو و مامانت بودم و البته بابا یونس هم آنجا بود و یک لحظه هم شما را تنها نمیگذاشتو همه دوست داریم و برای بودنت از خدا تشکر میکنیم.
شهرزاد و شهریار من هم حالا پسر خاله دارند.
این هم یک عکس از شهرزاد با پسر خاله. شهرزاد جون قبل از رفتن به مدرسه با خاله مهزاد آمدند و شما را دیدند.
نی نیمون به دنیا آمد
هورا هورا یک پسر ناز و زیبا. بالاخره بعد از اینکه ماما مهسا کلی اذیت شد نی نی ناز به دنیا آمد. اسمش هم محمد معین است. خدا را هزار مرتبه شکر که پسرمون صحیح و سالم به دنیا آمد و حال مامانش هم خوب است.
روزهای آخر
سلام به گل پسرم. عزیزم این روز ها من وبابا خیلی استرس داریم. نه ماهی که طی شد یک طرف این هفته آخر یک طرف خیلی دیر سپری میشه. من الان دو هفته است که خونه مامان جونم به خاطر اینکه تنها نباشم .مامان جون خیلی مهربونن خیلی به ما لطف میکنن من که دیگه خجالت میکشم.من وبابا این روزها خیلی سرمون شلوغه چون بابایی میره سرکار وقتی میاد خونه با این که خیلی خسته هست میریم با هم خرید و کارهایی که مربوط به پسرم میشه. عزیزم دیروز رفتم سونوگرافی برای بار آخر همه چیز طبیعی بود و.ن شما تا الان ۳۲۴۷هست. خیلی دوست داریم گلم بی صبرانه منتظر آمدنتیم.بوس بوس
استرس مامان
پسر عزیز خاله. میخواهم برات بنویسم از حال و روز مامانت که این روزها خیلی استرس داره. من خیلی باهاش صحبت میکنم ولی احساس میکنم که خیلی استرس گرفته. تقریباً 22 یا 23 روز دیگه شما آقا کوچولو باید به دنیا بیای. من که دلم لک زده برای دیدن روی ماهت. راستی از حال و هوای مامانت و بابات بگم که اونها هم خیلی منتظر هستند. قرار است که مامانت زایمان طبیعی داشته باشه. امیدورام که صحیح و اسلم به دنیا بیای و دل همۀ ما رو شاد کنی. مامانی فاطی(مامان بابا یونس) هم احساس میکنم برای دیدن تو دلاش پر کشیده. میدونی تو اولین نوۀ مامانی فاطی هستی. و البته تنها نوه مگر اینکه مامان و بابات یک نی نی دیگه بیارند.آخه بابات تک فرزند هست دیگه. خوب خاله جوه خیلی پر چونگی کردم. میبوسمت.